من مرد بارانم

بر تن خیابان میبارم

اما پنهانی و بی صدا

زمانی که شهر خواب است

.

من غم نان مردم دارم

رخت عزای شهر بر تن دارم

رخت عزای که انگار دائمی است

و قصد سوزاندن دارد و نمی سوزد

.

من دل تنگ رقص و شادی شهرم

دل تنگ رهایی پرنده گان بی آسمانم

دل تنگ یک صبح بی آه ام


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کاپا .:Friends:. پزشکی 1 pezeshkyarA آپشن خودرو | دنیای آپشن ذهن شادمان اسیر6155 نصب و سرويس آسانسور